گروه زيرنويس بتـــــــــــــا تقديم مي کند
:مترجمها
خوشحالم ميبينمتون
بفرمائيد
"وصيت نامه ي دکتر "نوال مروان
براي دو فرزندش
"سيمون مروان" و "ژَن مروان"
،طبق وصيت
،قانون و حقوق نوال مروان
"وکيل،"ژان لِبِل
به عنوان مجري وصيت انتخاب شده
همم... البته بايد همين اول بگم که
اين تصميمِ مادرتون بود
من بشخصه مخالف اين تصميم بودم ولي چه کنم،خودش اصرار داشت
درک ميکنيد که چي ميگم؟
مادرتون خيلي زن با ارزشي بود
،من و همسر مرحومم
شما رو مثل خانواده خودمون ميدونستيم،خب
.به همين دليل نتونستم درخواست مادرتونو رد کن
تمام دارايي من برسد به دوقلو هام"
"ژَن و سيمون مروان
پول هاي نقد موجود،به طور مساوي تقسيم شود"
"اما اسباب و وسايل،طبق خواست و توافق خودشان تقسيم شود
"مراسم کفن و دفن"
"سردفتر،ژان لبل"
مرا برهنه،بدون تابوت و بدون دعا خواندن"
"دفن کنيد
صورتم رو به زمين باشد،در حالي که از تمام جهان"
"سنگ قبر و نوشته"
سنگي روي قبر من نگذاريد"
"و نامم را هيچ کجا حک نکنيد
"افرادي که به عهد خود وفادار نيستند،لياقت سنگ قبر را ندارند"
"به ژَن و سيمون"
فرزند مثل چاقويي زير گلو ميماند"
"که نميتوان به راحتي آن را از زير گلو کنار زد
"ژَن،دفتر اسناد رسميِ لبل،يک پاکت به تو ميدهد"
"اين پاکت براي پدرت است"
به ملاقاتش برو"
"و پاکت را به او برسان
"سيمون،وکيل به تو هم يک پاکت ميدهد"
به اندازه کافي شنيدم
اما... هنوز ادامه داره
ادامه بديد
"سيمون،وکيل به تو هم يک پاکت ميدهد"
"اين پاکت براي برادرت است"
"پاکت را بگير و به او برسان"
وقتي اين پاکت ها به مقصد رسيد"
"آنها به شما نامه اي ديگر ميدهند
سکوت شکسته شده است"
شايد سنگي بر روي قبرم قرار گيرد"
"و شايد نامم بر روي سنگ حک شود
قبول دارم يکمي عجيب به نظر ميرسه
بايد چيزي رو امضا کنيم؟
نه،امروز لازم نيست
باشه
ممنون ژان
خب،بريم؟-
شما داستان پدر ما رو ميدونيد
ميدونيد که ما برادري هم نداريم
پس چرا گذاشتين اينا رو بنويسه؟
ميتونم شوکي که بهتون وارد شده رو درک کنم
درواقع... درواقع خيلي گيج کنندست
خودتونو اينقدر بيگناه نشون نديد
ميدونم که باهاش در اين باره صحبت کردي،فکر نکن ما نميدونيم
هرچي که هست نميتوني با اين حرفت اينا رو جعلي نشون بدي،سيمون
اين وصيت جعلي نيست
بفرما
چون اينا رو تازه بهتون دادم
مراسم رو به تعويق ميندازيم
دوباره همديگه رو ميبينيم ديگه،هان؟
من بيرون منتظرتم،مرسي ژان
يه چندلحظه بشين،سيمون
ببين ژان
اون منشي تو بود،به کار کردن واسه تو علاقه داشت
تو زندگيش هم کاراي خوب زيادي انجام داده،خوشحالم
اما منشيتون،مادر منم بود
و وظائف مادرانش بحث جداگانه اي داره
سيمون
ميتونين منشيتونو هر جايي که خواستين دفن کنين
اما من مادرمو مثل بقيه،معمولي دفن ميکنم
حداقل براي اولين بار توي زندگي نکبت بارت
تو هم يه کار خوب انجام بده
ديگه حرفي واسه گفتن نمونده
تو هم ديگه برو
وقتي سيمون آروم شد،دوباره بياين پيش من
ميدونم خيلي غير عاديه،اما
اما مادرتون ديوانه نبود،ژَن
ما خانواده بزرگي داريم
مادرمون از يه سگ صحبت ميکرد؟
يه خانواده بزرگ هميشه يه خانواده سگيه
"P30World.com"
crack (عليرضا) ،shadli_m7 (مژگان) ،Silence (مهدي)
"روي گردان شده ام
"عهدي نگاه داشته شده است
نه وايستا -